عصر پوچی
دردم از هیچ است ودرمانم به هیچ!
به لحاظی عصر جدید را بایستی عصر نابودی بشر دانست. امروزه هر کسی از پیر و جوان و فقیر و غنی و شرقی وغربی و کافر و مؤمن به نوعی دچار چنین احساسی است که عموماً هیچ دلیل منطقی هم ندارد. این وضعیت روانی از احساس پوچی آغاز شده و به احساس هراس از نابود شدن میرسد که آستانۀ اعتیاد و خود کشی و جنون و جنایت است .
نیچه بزرگترین فیلسوف آینده تاریخ تمدن غرب ، عصر جدید را عصر حاکمیّت جهانی نیهیلیزم (نیست انگاری ) و خود را هم پیامبر این عصر نامیده است. خود او نیز در قهقرای این هیچی و پوچی سقوط کرد و ده سال آخر عمرش را در جنونی بس عجیب ، خاموش ماند و فقط نظاره کرد. او تراژیکترین سیمای فلسفۀ غرب است. در فلسفۀ او از مطلق کفر تا غایت ایمان حضور دارد و لذا هر کسی می تواند خود را با او هم ذات پندارد. برخی او را نابغه و برخی او را دیوانه می خوانند برخی هم قدیسش می پندارند برخی هم عین شیطان. بهرحال او همه وجوه انسان مدرن را در خود دارا بود و کاملترین انسان مدرن محسوب می شود.
بهرحال احساس پوچی و نابودی بشر مدرن چند علت منطقی دارد :
1-شکم سیری و عیاشی و مصرف پرستی و آزادیهای بی قید و شرط.
2-به کام رسیده گی سریع.
3-دانائی و اطلاعات بی خاصیت و بی معنا که حاصل سواد آموزی اجباری و رسانه های جهانی و انفجار اطلاعات است.
4-تضاد فزاینده طبقاتی بین فقیر و غنی.
5-ناامنی حاصل از امراض لا علاج و سلاحهای امحای جمعی.
6-نابودی اعتماد و وفا و محبت مخصوصاً در خانواده ها.
7-سبقت تکنولوژی از اراده بشری.
8-آثار روانی آلوده گیهای محیط زیست مثل وآب و هوا و آلوده گیهای صوتی و امواج ماهواره ای.
ولی بنظر ما علت العلل این پوچی و نابودی واقعه ایی است که ما آنرا آخرالزمان و قیامت می نامیم که عرصه ظهور اعماق نفس بشر بواسطه تکنولوژی می باشد و قلمرو ظهور حق و رویاروئی با خداوند که غایت قیامت است. ظهور حق منجر به ابطال نفس بشر گشته است و بیهوده گیهای امیال و آرزوها و باورهای دیرینه انسان در طول تاریخ . بسیاری از اصول بدیهی علم در حال ابطال است. بسیاری از قواعد و قوانین اجتماعی در حال انقراض است. بسیاری از باورها و مقدسّات کهن در حال فروپاشی می باشد و بطالت و دروغ بسیاری از ایده الهای بشری محقق گردیده است و بسیاری از آرمانها و ایدئولوژیها در ورطه عمل به پوچی رسیده اند و بسیاری از ادعاها رسوا گردیده اند و هر کسی در نزد خودش هیچ و پوچ شده است. و این نتیجه اجتناب ناپذیر عصر خرد گرائی و علم پرستی است که بسیاری از عرفای قدیم قرنها پیش از این به آن رسیده و بطالت عقل علیتّی را درک نموده بودند.
بشریّت بر آستانه عقل و علم و عشق و آرمان برتری قرار دارد و نیز دین و آئین برتر و تمدنی دگر. ولی تا یافتن درب این انسان و جهان دگر قربانیان بسیار خواهند بود و نسل های میلیونی و میلیاردی فدا خواهند شد. و نیهیلیزم همچون مسلخ یک دوره از تاریخ رخ نموده و بشریّت را به فراسوی تاریخ می خواند و پروندۀ مدرنیزم را می بندد وجهان براستی پست مدرن را افتتاح می کند. برای نجات از این مسلخ تاریخی ایمانی ناب و معرفتی قلبی و عشقی خالص میطلبد. دیگر مذهب شرک و نفاق بکار نمی آید.
دکترعلی اکبرخانجانی
:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12